شعر در مورد رفاقت ، شعر در مورد رفیق ، شعر در مورد رفاقت و دوستی همگی در سایت جالب فا.امیدواریم این مطلب که حاصل تلاش تیم شعر و فرهنگ سایت است مورد توجه شما عزیزان قرار گیرد.
تا نگذری از جمع به فردی نرسی
تا نگذری از خویش به مردی نرسی
تا در ره دوست بی سر و پا نشوی
بی درد بمانی و به دردی نرسی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
در این زمانه که شرط حیات نیرنگ است
دلم برای رفیقان با وفا تنگ است
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
خانه ی دوست کجاست؟
در فلق بود که پرسید سوار
اسمان مکثی کرد
رهگذر شاخه ی نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید
وب ه انگشت نشان داد سپیداری و گفت
نرسیده به درخت
کوچه باغی است که از خواب خدا سبز از تر است
و در آن عشق به اندازه ی پرهای صداقت ابی است
می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ ،سربه در می ارد
پس به سمت گل تنهایی می پیچی
دو قدم مانده به گل
پای فواره ی جاوید اساطیر زمین می مانی
و تو را ترسی شفاف فرا می گیرد
در صمیمیت سیال فضا، خش خشی می شنوی
کودکی می بینی
رفته از کاج بلندی بالا، جوجه بردارد از لانه ی نور
و از او می پرسی
خانه دوست کجاست؟
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
داروها و دوستی ها هر دو مشکلات را حل میکنند !
با این تفاوت که دوستی ها هیچ وقت تاریخ انقضا ، بها و اندازه ندارند . . .
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
«از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن// از دوستان جانی مشکل توان بریدن»
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
همچنان چشم به چشمان تو دارم ای دوست
گوشه چشمی بنما بر دل زارم ای دوست
هر شبم نقش تو ماه شب چشمان منست
روزها در شب هجرت بشمارم ای دوست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
تنها گنجی که جستجو کردن آن به زحمتش می ارزد !
دوست واقعیست و تو بهترین گنجی . . .
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
ای دوست قبولم کن وجانم بستان
مستــم کـــن وز هر دو جهانم بستان
بـا هـــر چـــه دلم قرار گیـــرد بــی تـــو
آتش بــه مـــن انـــدر زن و آنـــم بستـان…
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
«از محبت، نار نوری میشود// وز محبت، دیو حوری میشود»
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
لحظه ای در گذر از خاطره ها
ناخودآگاه دلم یاد تو کرد
خنده آمد به لبم شاد شدم
گویی از قید غم آزاد شدم
هر کجا هستی دوست ، دست حق همراهت . . .
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد
که تو رفتی و دلم ثانیه ای بند نشد
لب تو میوه ممنوع ولی لبهایم
هرچه از طعم لب سرخ تو دل کند نشد
با چراغی همه جا گشتم و گشتم در شهر
هیچ کس! هیچ کس اینجا به تو مانند نشد
هرکسی در دل من جای خودش را دارد
جانشین تو در این سینه خداوند نشد
خواستند از تو بگویند شبی شاعرها
عاقبت با قلم شرم نوشتند نشد
( فاضل نظری )
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد عشق ، اول به خدا و یک طرفه و زمستان و واقعی و به فرزند
ای دوست قبولم کن وجانم بستان
مستــم کـــن وز هر دو جهانم بستان
بـا هـــر چـــه دلم قرار گیـــرد بــی تـــو
آتش بــه مـــن انـــدر زن و آنـــم بستـان
مولوی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
«از هرچه بگذری، سخن دوست خوشتر است// از یار ناز خوشتر و از من نیازها»
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
آن به که در این زمانه کم گیری دوست
با اهل زمانه صحبت از دور نکوست
آنکس که به جمگی ترا تکیه بر اوست
چون چشم خرد باز کنی دشمنت اوست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
به سلامتیه رفیقی که می تونست دورت بـزنه اما دورت گشـت
«اگرچند، بدخواهکشتن نکوست// از آن کشتن آن به که گرددت دوست»
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
از بس که مهر دوست به دل جا گرفته است
جایی برای کینه دشمن نمانده است
اظهری کرمانی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
نـه فـقـط از تـو اگـر دل بـکنـم می میرم
سایـه ات نـیـز بـیـفـتـد به تنـم می میرم
بین جـان من و پیراهن من فرقی نیـست
هـر یکی را کـه بـرایـت بـکـنـم می میرم
بـرق چـشمـان تـو از دور مـرا می گـیـرد
مـن اگـر دسـت بـه زلفـت بزنم می میرم
بـازی مـاهی و گـربـه است نظر بـازی مـا
مثل یک تنگ شبی می شکنم می میرم
روح ِ برخاسته از من ته ِ این کوچه بایست
بیش از ایـن دور شوی از بـدنـم می میرم !
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
مشترک گرامی !
تاریخ شارژ ارادت ما به شما تا وقتی نفس باقی است اعتباردارد !
” همراه آخر “
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
«این دغل دوستان که میبینی// مگسانند دور شیرینی»
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن
از دوستان جانی مشکل توان بریدن
حافظ
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
نهال عمر تو ای دوست همیشه رعنا باد
بهار حسن تو بی آفت از خزان ها باد
همواره شمع وجود تو روشنایی بخش
همیشه روشنیت گرم و محفل آرا باد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
دلیلِ نخواستن ام
از این دو حالت خارج نیست؛
یا نمى خواهى ام
.
.
.
یا ابوالفضل
یعنى نمى خواهى ام؟!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
رفیق چهار حرفه اما اگه رفیقتو فراموش کنی خیلی حرفه . . .
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
زنده بیدوست در وطنی
مثل مرده است در کفنی
سعدی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
«بود آینه دوست را مرد دوست// نماید بدو هرچه زشت و نکوست»
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
دلت آبی تر از دریا رفیقم
به کامت شادی دنیا رفیقم
الهی دائما چون گل بخندی
شب و روزت خوش و زیبا رفیقم . . .
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
به آمدنت
بی گمان
تا نفس باقیست
نه چون بید
که چون سرو
ایستادهام
در معبر هر باد
( یاشار حسنینی )
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
آری آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
«پای در زنجیر، پیش دوستان// به، که با بیگانگان در بوستان»
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
دل خوشم با غزلی تازه همینم کافی ست
تو مرا باز رساندی به یقینم کافی ست
قانعم،بیشتر از این چه بخواهم از تو
گاه گاهی که کنارت بنشینم کافی ست
گله ای نیست من و فاصله ها همزادیم
گاهی از دور تو را خوب ببینم کافی ست
آسمانی! تو در آن گستره خورشیدی کن
من همین قدر که گرم است زمینم کافی ست
من همین قدر که با حال و هوایت گهگاه
برگی از باغچه ی شعر بچینم کافی ست
فکر کردن به تو یعنی غزلی شور انگیز
که همین شوق مرا، خوب ترینم! کافی ست …
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
زندگی با صدا شروع میشه ، بیصدا تموم میشه . . .
عشق با ترس شروع میشه ، با اشک تموم میشه . . .
دوستیه خوب ، هر جایی میتونه شروع بشه، اما هیچ جا تموم نمیشه !
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
ز سنگ جور تو بی مهر و بی وفا ای دوست
دلم شکسته شد اما چه بی صدا ای دوست
منم که یک سر مویت به عالمی ندهم
ولی تو داده ای آسان زکف مرا ای دوست
تو قدر دوست چه دانی که هست گوهر عشق
به پیش چشم تو بی قدر و بی بها ای دوست
منم چو گوهر رخشان میان گوهریان
چو گوهری نشناسی مرا چرا ای دوست
کمال عشق بود اعتماد و یکرنگی
به سوء ظن مشکن رونق صفا ای دوست
من از تو شکوه به بیگانگان نخواهم برد
که آشنا نکند شکوه ز آشنا ای دوست
شکایت از تو به جایی نمی برد (طلعت)
پذیرد آنچه که باشد ترا رضا ای دوست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
«تندی مکن که رشته صدسال دوستی// درجای بگسلد چو شود تند، آدمی// همواره نرم باش که شیر درنده را// زیر قلاده برد توان، با ملایمی»
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
رِفیقـا ” کَم ” باشَن ، امّا ” تَک ” باشَن !
به سلامتیه همه رفیقای تک . . .
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
سلامتی رفیقی که پیشمون نیست ولی توی قلبمونه !
به یادمون نیست ولی تو یادمونه !
بی خیالمونه ولی همیشه تو خیالمونه . . .
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
دوستان عاقبت از چاه نجاتم دادند
بلکه چون برده مرا هم بفروشند، نشد
فاضل نظری
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
«جهان از بد و نیک آبستن است// برون دوست است و درون دشمن است»
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
دودلم،اول خط،نام خدا بنویسم
یا که رندی کنم و اسم تو را بنویسم!
همه“یک”گفتم و دینم همه“یکتایی”بود
با کدامین قلم امروز دوتا بنویسم؟
ای که با حرف تو هر مسالهای حلشدنیاست
بهخدا،خودتوبگو،نام که را بنویسم؟
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
رفیق ، معامله فسخ شد ؛ در قبال دنیا یک تار مویت را می خواستند ، ندادم . . .
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد باران ، عاشقانه و پاییزی و دلتنگی و تنهایی از شاعران بزرگ
گاهی به خدا نفس کشیدن سخت است
یعنی نفسی تو را ندیدن سخت است
با زور مسکن قوی خوابیدن
با دلهره از خواب پریدن سخت است
عاشق نشدی زندگی ات تلخ شود
تا درک کنی که دل بریدن سخت است
بعد از تو خدا شبیه تو خلق نکرد
یعنی که شبیه ات آفریدن سخت است
هر روز سر کوچه نشستن تا شب
از فاصله های دور دیدن سخت است
حقا که تو سهم من نبودی حالا
فهمیدن این درد شدیدن سخت است
باشد تو برو زندگی ات شاد ولی
بی تو به خدا نفس کشیدن سخت است
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
«خصـم دانا که دشمن جان است// بهتر از دوستی که نادان است»
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
صاحب قبله و قبله ،دو عزیزند،ولی
خوشتر آن است من از قبلهنما بنویسم!
آسمان مثل تو احساس مرا درک نکرد
باز،غمنامه ،به بیگانه چرا بنویسم؟
تا به کی،زیر چنین سقف سیاه و سنگین
قصهی درد، به امید دوا بنویسم؟
قلمم، جوهرش از جوش و جراحت ،جاریاست
پست باشم که پی نان و نوا بنویسم
بارها قصد خطر کردم و گفتی:ننویس!
پس من این بغض فروخورده کجا بنویسم؟
بعد یک عمر ببین دست و دلم میلرزد
که“من”و“تو”به هم آمیزم و ما بنویسم!
“من”و“تو”چون تن و جاناند،مخواه و مگذر
این دو را،باز همینطور ،جدا بنویسم
شعر من با تو پر از شادی و شیرینکامیاست
باز ،حتا اگر از سوگ و عزا بنویسم
با تو از حرکت دستم برکت میبارد
فرق هم نیست،چه نفرین چه دعا بنویسم!
از نگاهت ،به رویم ،پنجرهای را بگشا
تا در آن منظرهی روحگشا بنویسم
تیغ و تشباد هم از ریشه نخواهد خشکاند
غزلی را که در آن حال و هوا بنویسم
عشق،آن روز که این لوح و قلم دستم داد
گفت هرشب غزل چشم شما بنویسم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
اگر دورت را با قیچی ببرم
از روزنامه بیرونت بکشم
روی یخچال زنی میروی
که میوهها از دستش
به زمین میریزند
(سارا محمدی اردهالی )
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
دمی با دوست به سر بردن دو صد دنیا بها دارد
خوشا آن کس که در دنیا رفیقی با وفا دارد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
«درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد/ نهال دشمنی برکن که رنج بی شمار آرد»
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
عشق + اهمیت = مادر
عشق + ترس = پدر
عشق + کمک = خواهر
عشق + دعوا = برادر
عشق + اهمیت + ترس + کمک + دعوا + زندگی = رفیق . . .
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
عاقبت گر عمری باشد ماندگار / میگذارم این سخن را یادگار
مینویسم روی کوه بی ستون / زنده باد یاران خوب روزگار
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
تو تنها رفته ای بیرون وَ من در رختخوابی سرد
اسیرِ اضطرابِ ساعتی منحوس می گردم
تمامِ روز و شب کز می کنم در گوشه ی خانه
ولی تا انتهایِ جاده یِ چالوس می گردم
همان وقتی که سهمم از نبودت پختن و جاروست
به همراهِ خیالت غرق ِاقیانوس می گردم
بیا ای مرد پاییزی وُ سر بر شانه ام بگذار
برای ِخستگی هایت پر ِطاووس می گردم
صدایت گوشواری شد به گوشم قیمتی ، نایاب
که از برقش درونِ کوچه بی فانوس می گردم
( مریم انصاری فر )
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
«درضمیر ما نمیگنجد به غیر دوست کس// هر دو عالم دشمن ما باد و ما را دوست بس»
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
از منافق ای برادر دور باش
تا نگردی از رفاقت مبتلاش
عطار
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
دل بسته ام از همه عالم به روی دوست
وز هر چه فارغیم، به جز گفتگوی دوست
ما را زمانه دل نفریبد به هیچ روی
الا به موی دل کش و روی نکوی دوست
باغ بهشت کاین همه وصفش کنند نیست
جز جلوه ای ز صحن مصفای کوی دوست
گل های باغ با همه شادابی و نشاط
خار آیدم بدیده نبینم چو روی دوست
یک موی یار خویش به عالم نمی دهم
ما بسته ایم رشته جان را به موی دوست
بر ما غم زمانه ز هر سو که رو کند
مائیم و روی دل به همه حال سوی دوست
ما جز رضای دوست تمنا نمی کنیم
چون آرزوی ماست همه آرزوی دوست
احمد شهنا
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
ز رهروان که رفاقت ز خلق ببریدند
رفیق جوی که نتوان به راه تنها رفت
سیف فرغانی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
«دریغ و درد که تا این زمان ندانستم// که کیمیای سعادت رفیق بود رفیق»
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
رفاقت بد بود با عقرب و مار
خطر دارد چو نادان اوفتد یار
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
همیشه یادتون باشه ک توی دنیا ، دوست های خوب محدودن ولی دوستای خوب ، دنیای نامحدودن . . .
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
با رفیقی کزو امیدی نیست
نه رفاقت که یاد هم نکند
ملک الشعرا بهار
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
«درضمیر ما نمیگنجد به غیر دوست کس// هر دو عالم دشمن ما باد و ما را دوست بس»
در کوچه باد می آید
کلاغهای منفرد انزوا
در باغ های پیر کسالت میچرخند
و نردبام
چه ارتفاع حقیری دارد….!
(فروغ فرخزاد)
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
حق رفاقت یاران بجا نیاوردم
به پا یک آبله دل بود عذرخواه شکست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
«دنیا خوش است و مال عزیز است و تن شریف// لیکن رفیق بر همه چیزی مقدم است»
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
هرجا روی غنیمت یک دم رفاقتیم
ما را نمیتوان به امید بقا گذاشت
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
پرسید دوست رو چون دوستش داری بهش نیاز داری یا که چون بهش نیاز داری دوستش داری ؟
گفتم چون دارمش بی نیازم . . .
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
سبکروحیست بیدل محمل انداز پروازت
فسردن تا به کی با ناله دردی رفاقت کن
بیدل دهلوی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
«دو دوست قدر شناسند حق صحبت را// که مدتی ببریدند و باز پیوستند»
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد برادر ، فوت شده و مسافر و خوب و نامرد و از دست رفته
در رفاقت رسم ما جان دادن است
هر قدم را صد قدم پس دادن است
هرکه بر ما تب کند جان میدهیم
ناز او را هرچه باشد میخریم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
«آی آغاز دوست داشتن است// گرچه پایان راه ناپیداست// من به پایان دگر نیندیشم// که همین دوست داشتن زیباست»
فروغ فرخزاد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
هر رهگذری محرم اسرار نگردد
صحرای نمکزار چمنزار نگردد
هرجا که رسی طرح رفاقت مکش ای دل
هر بی سر و پا یار وفادار نگردد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
«دوست آن دانم که گیرد دست دوست// در پریشان حالی و درماندگی»
پرسیدند : بهشت را خواهی یا دوست ؟ گفتم جهنم است بهشت بی دوست .
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
چاقو نگفت دسته خود را نمیبرد
کاری بکن فرو به رفاقت سر آورند
کاری بکن که دست رفاقت دهند و پاک
نام تو را دوباره فرا خاطر آورند
مرتضی امیری اسفندقه
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
«دوست آنست کو معایب دوست// همچو آیینه روبرو گوید// نه که چون شانه با هزار زبان// در قفا رفته مو به مو گوید»
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
بگو بمیر، بمیرم، تو همچنان هستی
بگو نباش، نباشم، تو جاودان هستی
مرا بکُش بخدا، جان جان جان هستی
مرا نخواستنت آخر رفاقت بود
محمدسعید میرزایی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
پشت دریا شهریست که یک دوست در آن جا دارد
هر کجا هست ، به هر فکر ، به هر کار ، به هر حال ، عزیز است خدایا تو نگهدارش باش .
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
رفیق جان منا دوره رفاقت نیست
سر گلایه ندارم که جای صحبت نیست
به قدر خنده و اشکی غزل بخوان با من
به قدر خواندن شعری همیشه فرصت نیست
علیرضا قزوه
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
اعتبار دوستی شما رو به پایان است لطفا برای اعتبار مجدد آن یک اس ام اس ارسال نمایید(دوست همراه )
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
رفیقان دشمنان جانیام گشتند و خونم را..
رفاقتها برایم جز کویری یا سرابی نیست
مهدی خطیری
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
گل اگه خشک شود ساقه ی آن می ماند دوست اگر دور شود خاطره اش می ماند
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
چه زنم لاف و رفاقت؟ نه غمم چون غم توست
نه از آن گرم دلی ھیچ نشانی است مرا
ساعد باقری
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
دوستی مثل یک کتابه ، چند ثانیه طول می کشه که آتیش بگیره ولی سالها طول می کشه تا نوشته بشه . . .
سلامتی همه دوستای با معرفت
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
دستهای من اگر عاطفه را میفهمند
با کسی سبزتر از عشق رفاقت دارم
حسن نصر
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
محبت مثل سکه ای است که اگه افتاد تو قلک دلت دیگه در نمیاد اگه بخوای درش بیاری باید دلت رو بشکنی .
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
ز چشم خویشتن آموختم رسم رفاقت را
که هرعضوی بهدرد آید بهجایش دیده میگرید
هادی رنجی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
ای دوست مـرا بــه حال ِ خـود بـاز گذار
با خلـوتِ من تو را چکار اســت، چکار؟
بگذار به دردِ خویــش بــاشم مشغــول
بیــزارم از این جمـــع دروغــین، بیـــزار
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
هرقدر رفاقت بکنم میارزی
اظهار صداقت بکنم میارزی
آنقدر عزیزی تو برایم ای دوست
صدبار که یادت بکنم میارزی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
می خوام یه اتوبوس بسازم اتو دارم ولی بوس ندارم یه بوس می دی بسازمش .
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
نمیگویم به این دیوانه بازیهام عادت کن
فقط مثل گذشته با دل تنگم رفاقت کن
امید صباغ نو
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
تنفس شروع زندگیست
عشق قسمتی از زندگیست
اما دوست خوب قلب زندگیست !
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
آنان به آفتاب شیفته بودند
زیرا که آفتاب
تنهاترین حقیقتشان بود
احساس واقعیتشان بود
با نور و گرمیاش
مفهوم بیریای رفاقت بود
با تابناکیاش
مفهوم بیفریب صداقت بود
ای کاش میتوانستند
از آفتاب یاد بگیرند
که بیدریغ باشند
در دردها و شادیهاشان
حتی
با نان خشکشان
و کاردهایشان را
جز از برای قسمت کردن
بیرون نیاورند…
احمد شاملو
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد دلتنگی ، یار و کربلا و برای پدر و مادر و دوست و رفیق
دلم برات پر پر شده دوختمش (۰) حالا تنگ شده
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
تو را دوستتر میدارم از رؤیاهای خویش
چرا که تو به بار نشستن تمام رؤیاهایی
برآورد تمام آرزوها
مرا از رفاقتی بیمرز سرشار میکنی
تا دوست بدارم جهان پیرامون خود را
آبشار و خورشید و درختان را
پرندگان و ماه و سرزمینم را
و تو را
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
دوست مشمار آن که در نعمت زند
لاف یاری و برادر خواندگی
دوست آن دانم که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
اصلاً دلم نمیخواهد
به وقت رفاقتم با قلم شاعر باشم
میخواهم در خیابان شاعر باشم
یغما گلرویی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
چنان کاری دلت با قلب من کرد که موج زلزله با ارگ بم کرد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
حکایت رفاقت من با تو
حکایت قهوهایست که امروز با یاد تو تلخ تلخ نوشیدم
که با هر جرعه بسیار اندیشیدم
که این طعم را دوست دارم یا نه؟
و آنقدر گیر کردم بین دوست داشتن و نداشتن
که انتظار تمام شدنش را نداشتم
تمام که شد فهمیدم
باز هم قهوه میخوام
حتی تلخ تلخ
عاطفه اکبری فر
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
هم چنان چشم به چشمان تو دارم ای دوست / گوشه چشمی بنما بر دل زارم ای دوست
هر شبم نقش تو ماه شب چشمان من است / روزها در شب هجرت بشمارم ای دوست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
اگر سکوت
این گستره بیستاره
مجالی دهد
میخواهم بگویم سلام
اگر دلواپسی
آن همه ترانه بیتعبیر
مهلتی دهد
میخواهم از بیپناهی پروانه
برایت بگویم
از کوچههای بیچراغ
از این حصار
از این ترانه تار
مدتی بود
که دست و دلم
به تدارک ترانه نمیرفت
کمکم این حکایت دیده و دل
که ورد زبان کوچهنشینان است
باورم شده بود
باورم شده بود
که دیگر صدای تو را
در سکوت تنهایی نخواهم شنید
راستی در این هفتههای بیترانه
کجا بودی؟
کجا بودی که صدای من
و این دفتر سفید
به گوشت نمیرسید؟
آخر این رسم و روال رفاقت است؟
که در نیمه راه رویا رهایم کنی؟…
سیدعلی صالحی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
لوطی شماره کفشت رو بفرست بزنیم به پیشونیمون تا همه بدونن خاک پاتیم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
به چشمهای نجیبش که آفتاب صداقت
و دستهای سپیدش
که بازتاب رفاقت
و نرمخند لبانش نگاه میکردم
و گاه گاه تمام صورت او را
صعود دود ز سیگار من
کدر میکرد
و من به آفتاب پس ابر خیره میگشتم
و فکر میکردم
در آن دقیقه که با من
نه تاب گفتن و نه طاقت نگفتن بود
و رنج من همه از درد خود نهفتن بود
سیاه گیسوی من مهربانتر از خورشید
از این سکوت من آزرده گشت و هیچ نگفت
و نرمخنده نشکفته
بر لبش پژمرد
و روی گونه گلگونش را
غبار سرد کدورت در آن زمان آزرد
توان گفتن از من رمیده بود این بار
در آخرین دیدار
تمام تاب و توانم رهیده بود از تن
اگر چه سخن از تو میگریزم را
چه بارها که به طعنه شنیده بود از من
توان گفتن از من رمیده بود این بار چرا؟
که این جداییم از او نبود از خود بود
و سرنوشت من آنگونهای که میشد بود
حمید مصدق
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
باغی که در آن آب هوا روشن نیست
هرگز گل یکرنگ در آن گلشن نیست
هر دوست که راستگوی و یکرو نبود
در عالم دوستی کم از دشمن نیست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
سلام علاقه جان
خوبی
حالت چگونه است در این دلواپسیهای مدام مداوم
راستش چند وقتی رفته بودم کنار خیلی از دوستها
جایی با هم مینوشتیم دردهامان را
گاهی باهم درد میکشیدیم گاهی دردناک میخندیدیم با هم به دردهای هم
رفته بودیم جایی برای نگارشهای کوتاه، بلند
که اگر شود آرام بگیریم
کمی آرام کنیم دلهای تنگمان را
رفته بودیم دانهای از باران را بکاریم و بنشانیم بر دلهای سختمان
کمی گپ و گفتگو کنیم
کمی ترانه هم را بخوانیم
میخواستیم از هم دلخور شویم، دلگیر شویم و بعد دوباره رفاقت را طی کنیم
جای بدی نبود اما بعدها آنقدر شلوغ شد که داشتم خودم را گم میکردم
دردهای خودم را هم فراموش
قرار، قرار فراموشی نبود
قرار این که من باشم و تو نباشی و او مدام دلشورههای تو را اضافه کند
قرار بود شعری از حال بگوییم و حالی از هم بپرسیم…
افشین صالحی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
یاد یاران قدیم نروداز دلِ تنگ
چون هوای چمن از یاد اسیرانِ قفس
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
ای سبز به اندیشههای روز
جنگل بیدار
در سایهسار روشن نمناک تو
که بوی و عطر رفاقت میپراکند
گلگون شده ست
چه قلبهای تهوّر
که سبزترین جنگل بود…
خسرو گلسرخی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
به انگشتانم که مینگرم به یادت می افتم ، چون عزیزانم انگشت شمارند . . . !
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
فکر نکنید هر کس که از راه رسید
هر کس که با شما خندید
هر کس که چند صباحی گیر داد و پیگیر شد
میتواند رفیق شما باشد
رفاقت جریانیست توی خون آدم
که یکباره میجوشد
وقتهایی که بداند بودنش لازم است
همین به موقع بودن،
چگونه بودن
میشود اصالت یک رفاقت
پریسا زابلی پور
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
رفیق خوب پزشک زندگیست تا آخر عمر مریضتم رفیق
جستحو کنید در سایت : شعر در مورد برف ، باران و زمستان + برف باریدن پاییزی و زمستانی از شاملو
رفاقت گاهی اشکه گاهی خونه
رفاقت گاهی از جنس جنونه
یه وقتایی تموم دین و دنیا
برای آدمای بینشونه
همون بیادعاهایی که گاهی
نمیدونی چقدر عاشق تر از مان
همونایی که حتی از خدا هم
به این آسونیا چیزی نمیخوان
اگه عشقی نبود فقط رفاقت
میتونست عشقو تو دنیا بیاره
نمیشه دل به عشق اون کسی داد
که میتونه رفیقو جا بذاره
رفاقت مثل خاک سرزمینه
واسه قربونی عشق تو و من
میشه دریا شدن مشکل نباشه
به شرط ساده از خود گذشتن
افشین یداللهی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
نی قصهی آن شمع چگل بتوان گفت
نی حال دل سوخته دل بتوان گفت
غم در دل تنگ من از آن است که نیست
یک دوست که با او غم دل بتوان گفت
عمری ز پی مراد ضایع دارم
وز دور فلک چیست که نافع دارم
با هر که بگفتم که تو را دوست شدم
شد دشمن من وه که چه طالع دارم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
برف میاد خدا کنه پرنده طاقت بیاره
باد میاد خدا کنه بوی رفاقت بیاره
داره برف میاد و پرنده پشت شیشه ست
عمریه دیوار همیم، فاصله حرف آخره
پناه بال و پرمون؛ سقفای بی کبوتره
تو گلدونای خونگی، داره میپوسه ریشهمون
گنجشکک اشی مشی، نوک میزنه به شیشهمون
عمریه پشت میلهها، ترانهخون قفسیم
خیس میشیم، گوله میشیم، اما به هم نمیرسیم
عکس پرنده میکشیم، رو پشت بوم نقاشی
شاید بیاد رو بوم ما، گنجشکک اشی مشی
کاشکی بیاد، آبی بشه، تو نقشای کاشی بره
کاشکی بیاد، ماهی بشه، تو حوض نقاشی بره
زخما رو مرهم بذاره، نقل حکیم باشی بشه
بیاد و رنگ آبی حوضای نقاشی بشه
عبدالجبار کاکایی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
بی فروغ روی یاران زندگی تابنده نیست
دولت بی دوست در جهان پابنده نیست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
دیگر مرا به معجزه دعوت نمیکنی
با من ز درد حادثه صحبت نمیکنی
دیریست پشت پنجره ماندم که رد شوی
اما تو مدتیست اجابت نمیکنی
قولی که دادهای به من از یاد بردهای
گفتی ز باغ پنجره هجرت نمیکنی
بیمار عشق توست پرستوی روح من
از این مریض خسته عیادت نمیکنی
باشد برو ولی همه جا غرق عطر توست
گرچه تو هیچ خرج صداقت نمیکنی
یکبار از مسیر نگاهم عبور کن
آنقدر دور گشته که فرصت نمیکنی
گلهای باغ خاطره در حال مردنند
به یاسهای تشنه محبت نمیکنی
رفتی بدون آنکه خداحافظی کنی
دیگر به قاب پنجره دقت نمیکنی
امروز سیب سرخ رفاقت دلش گرفت
این سیب را برای چه قسمت نمیکنی؟
یعنی من از مقابل چشم تو رفتهام
این کلبه را دوباره مرمت نمیکنی
زیبا قرارمان همه جا هر زمان که شد
گرچه تو هیچ وقت رعایت نمیکنی
مریم حیدرزاده
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
معجزه ای وجود دارد که دوستی نامیده می شود و در میان دل اقامت دارد ؛
شما نمی دانید که چگونه بوجود می آید و چگونه آغاز می شود
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
رفاقت با تو
رفاقت با بادبادکی کاغذیست
رفاقت با باد دریا و سرگیجه
با تو هرگز حس نکردهام
با چیزی ثابت مواجهام
از ابری به ابر دیگر غلتیدهام
چون کودکی نقاشی شده بر سقف کلیسا
نزار قبانی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
دوستی فصل قشنگیست پر از لاله سرخ
دوستی تلفیق شعور من و توست
دوستی رنگ قشنگیست به رنگ خدا
دوستی حس عجیبیست میان من و تو
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
کم کم تفاوت ظریف میان نگهداشتن یک دست
و زنجیر کردن یک روح را یاد خواهی گرفت
اینکه عشق تکیه کردن نیست
و رفاقت، اطمینان خاطر
و یاد میگیری که بوسهها قرارداد نیستند
و هدیهها، عهد و پیمان معنی نمیدهند…
خورخه لوئیس بورخس
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
چشمی دارم همه پر از صورت دوست
با دیده مرا خوشست چون دوست در اوست
از دیده دوست فرق کردن نه نکوست
یا دوست به جای دیده یا دیده خود اوست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
چند یک دقیقه می ایستم
چند یک دقیقه سکوت می کنم
چند یک دقیقه شکر می کنم
که هستید.
و من
صبح ها
پا می شوم
و صورتم را با دستهای کسی می شویم
که گناه گریه هایم را به گردن نمی گیرد
( بنفشه ابوترابی )
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
دیگه از زغال دلسوخته تر داریم ؟
زغالتم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
فراموش کردن رفیقان بی احترامی به قانون خاطره هاست
ارادت مرا هر روز در سر رسیدت تیک بزن . . .
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
اما شادمانی که برایتان به ارمغان می آورد همیشه موهبتی خاص می بخشد
و شما متوجه می شوید که دوستی ارزشمندترین نعمت خداوند است !
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
می خوام در آغوشت بگیرم تا تپش همزمان
قلبمون رو حس کنم همسر دوست داشتنی من
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
ای دوست به خدا دوری تو دشوار است
بی تو از گردش ایام دلم بیزار است
بی تو ای مونس جان، دل ز غمت میسوزد
دل افسرده من طالب یک دیدار است
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
پشت دریا شهریست که یک دوست در آن جا دارد هر کجا هست
، به هر فکر ، به هر کار ، به هر حال ، عزیز است خدایا تو نگهدارش باش .
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
دوستی مثل یک کتابه ، چند ثانیه طول می کشه که آتیش بگیره
ولی سالها طول می کشه تا نوشته بشه . . .
آرزوی سلامتی برای همه دوستای با معرفت
” alt=”شعر در مورد رفاقت ، و دوستی و رفیق خوب و بد و نامرد” width=”550″ height=”293″ data-src=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2019/11/poem-friendly.jpg” data-srcset=”https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2019/11/poem-friendly.jpg 550w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2019/11/poem-friendly-180×96.jpg 180w, https://parsizi.ir/wp-content/uploads/2019/11/poem-friendly-120×64.jpg 120w” data-sizes=”(max-width: 550px) 100vw, 550px” />
رفیق
باد بهاریست می آید
می نوازد، می رقصد
می خواند، می سازد
مانند نسیم صبحگاه
نوازش گر گلهای بهاریست زیبا
رفیق
طوفانیست قوی
باکلامش ویرانت می کند بار دگر می سازد
زیبا تراز قبل خود می دانی
جاودان می ماند
درنگاهت
قلبت، یادت
دوستش می داری
کمک حال تودر سختی هاست
خنده کنان، یادآور رویدادهای زیباست
رها کننده از تنهای
پشتوانه خوبی هاست
چه دور، چه نزدیک
رفیق ازبودنت ممنونم
یادت نرود که یاد تو در دل ماست …
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
یک دوست کسی است که …
کسی که لبخند به لب هایت می نشاند
کسی که باعث خنده ات می شود
کسی که به حرف های تو گوش خواهد داد
کسی که در لحظه های خوب و بد زندگی در کنارت است
کسی که به تو زمانی که به یک نفر نیاز داری یک آغوش هدیه می دهد
کسی که حواسش به تو هست و دوستت دارد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
رفــــیــــق…
مـبـادا “گـرفـتـه” بـاشـی;
کــه شـهـری را بـه نـمـاز آیـــات وا مــیــدارم . . .
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
یار همراه و صمیمی ، ای دوست
حال ما همراهی است
تو همه جان منی
پر پرواز منی
با همه لطف و صفا
گاه و بیگاه ، لب پنجره خاطره ات می آیم
تا نگاهت بکنم، تا صدایم بکنی
تا مرا شاد کنی
ز غم آزاد کنی
قلب من خانه تست
خانه ای کنج بهشت
تو اگر یاد کنی یا نکنی
من به یادت هستم
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
A friend is like a star that twinkles and glows
Or maybe like the ocean that gently flows
دوست مانند ستاره ای است که چشمک می زند و می درخشد
یا شبیه اقیانوسی که به آرامی جریان دارد
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
دوستی مثل متکا میمونه
وقتی خسته ای بهش تکیه میکنی
وقتی خوشحالی بهش تکیه میکنی
وقتی غصه داری روش گریه میکنی
وقتی شوخیت میگیره پرتش میکنی
وقتی سرت شلوغ از جلو دست و پا برش میداری
اما دیر یا زود باز هم بهش احتیاج پیدا میکنی
به سلامتی همه دوستای با معرفت…
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
دنیا خوشست و مال عزیزست و تن شریف
لیکن رفیق بر همه چیزی مقدمست
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
یاد ها فراموش نخواهد شد حتی به اجبار
و دوستی ها ماندنی اند حتی با سکوت
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
تنفس شروع زندگی ست
عشق قسمتی از زندگی ست
اما دوست خوب قلب زندگی ست !
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
رفیق خوب اونیه که در تمام لحظه های غم و شادی کنار تو باشه
حرفت رو بخونه قبل از اینکه خودت بخوای چیزی بگی
و حالت رو بهتر کنه فقط با بودن کنارت
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
دوری دوستی های کوچکو از دل میبره
ولی به دوستی های بزرگ عظمت میده
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
به همان قدر که چشم تو پر از زیبایی است
بی تو دنیای من ای دوست پر از تنهایی است
بهروز یاسمی
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
رفیق قدیمی مثلا طلا میمونه
روز به روز ارزش اش بیشتر میشه تو زندگیت
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
when I was alone
you were there
وقتی من تنها بودم
تو آن جا (کنارم) بودی
when I would sit alone in the dark
you would be there
هنگامی که تنها در تاریکی نشسته بودم
تو آن جا بودی
and now I promise that I will always be there for you my friend
و حالا من قول می دهم همیشه کنار تو باشم دوست خوبم!
⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔⇔
ممکنه طول بکشه با کسی صمیمی بشی
ولی وقتی دیدی اون آدم یه شخصه خاص و با ارزشه
پس به سادگی از دستش نده